86/10/11
11:27 ص
عید مبارک غدیر را به همهى مؤمنان، به همهى مسلمین در سراسر دنیاى اسلام، به همهى آزادگان که از اعماق دل مشتاق و دلباختهى آن صفات و خصوصیاتى هستند که ما در امیر مؤمنان (علیهالصّلاةوالسّلام) آنها را سراغ داریم، تبریک عرض میکنیم. همچنین بالخصوص این عید سعید را به همهى ملت ایران و به شما حضار محترم که در این جلسهى صمیمى حضور یافتید و بخصوص به مردم عزیز و مؤمن کاشان، علماى اعلام و حوزهى علمیهى این شهر تبریک عرض میکنیم.
برادران و خواهران عزیز! مسئلهى غدیر از چند جهت قابل توجه و اهتمام است. نباید تصور کرد که عید غدیر یک عیدى مثل بقیهى اعیاد است. اگرچه جنبهى نمادین و معنا و مضمون در همهى اعیاد اسلامى هست، ولى نه به اندازهاى که در عید غدیر این معنا وجود دارد.
یک بُعد این مسئله، مسئلهى جهت اسلام و سمتگیرى حرکت اسلامى است که این جزو اعتقادات ماست؛ این جنبهى ولایت است، اعتقاد به مسئلهى امامت و نصب امام از سوى پیغمبر یعنى در واقع از سوى خداوند متعال. این یک بُعد قضیه است، که اگر با چشم تحقیق مسلمین به این حادثه نگاه کنند، همه این معنا را تصدیق خواهند کرد که این حرکت عظیم پیغمبر در میانهى راه حج، برگشت از حج، در وسط بیابان، در سال آخر عمر، با آن مقدمات، با آن مؤخرات، نام بردن از امیرالمؤمنین، معرفى کردن امیرالمؤمنین به اینکه «من کنت مولاه فهذا علىّ مولاه»، هیچ معنائى جز تعیین خط حکومت و ولایت در اسلام بعد از رحلت پیغمبر اکرم ندارد. معناش فقط همین است. محققین دنیاى اسلام در طول تاریخ همین معنا را احساس کردهاند و فهمیدهاند از این حادثه و این عبارت پیغمبر. معلوم میشود که از نظر اسلام، مسئلهى حکومت فقط این نیست که یک قدرتى بیاید در رأس جامعهى اسلامى قرار بگیرد و کارائى داشته باشد براى ادارهى حکومت و زندگى مردم با نظم و انضباط اداره بشود؛ مسئله فقط این نیست از نظر اسلام، بلکه حکومت در نگاه اسلامى معناى امامت دارد.
امامت یعنى پیشوائى جسم و دل؛ هردو. فقط حاکمیت بر اجسام نیست، ادارهى زندگى دنیائى و روزمرهى متعارف مردم نیست؛ مدیریت دلهاست، تکامل بخشیدن به روحها و جانهاست، بالا بردن فکرها و معنویتهاست. این معناى امامت است. اسلام این را میخواهد. ادیان دیگر هم همینجور بودهاند. حالا از ادیان دیگر، سند باقیماندهى متقنى در دست بشر نیست، لکن اسلام سند روشن دارد.
حرکت اسلام، پیدایش اسلام براى ادارهى زندگى بشر، این معنا فرق جوهرى و معنوى را با همهى حرکتهاى دیگر دارد. دنیا و آخرت را میخواهد اداره کند، تکامل و تعالىِ حقیقىِ انسان را در کنار ادارهى زندگى روزمرهى مردم به عهده بگیرد. این، همان معناى امامت است. خود پیغمبر هم به این معنا امام بود که در آن روایت امام باقر (علیهالصّلاةوالسّلام) در منى، در میان جمعیت، حضرت صداشان را بلند کردند، فرمودند: «انّ رسولاللَّه صلّى اللَّه علیه و آله کان هو الامام»؛ پیغمبر امام بود.
امام یعنى حاکمیت دین و دنیا در زندگى مردم. خوب، این یک بُعد قضیه است که این بُعد اعتقادى است و شیعه با این مشعل درخشان، با این منطق روشن، در طول قرنهاى متمادى توانسته است حقانیت خود را براى همهى دلهائى که جستجوگر بودند و با انصاف بودند، اثبات بکند.
اینکه شیعه توانسته است بماند و رشد کند، در میان این همه موانع و اشکالاتى که وجود داشته است و فشارهائى که بوده است در طول تاریخ، این به پشتیبانى و اتکاء به همین منطق قوى و روشن بوده است. اگر این منطق قوى نبود، شیعه مضمحل میشد و از بین میرفت. این منطق، منطق بسیار مستحکمى است.
یک بُعد دیگر قضیه، توجه به ارزش معنوى آن شخصیتى است که در این حادثه، پیغمبر او را معین کرد و منصوب کرد؛ یعنى امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام). براى گزینش نسبت به یک چنین منصبى، اگر همهى عوامل را که در کمال یک انسان دخالت دارند، بشر معمولى بخواهد محاسبه کند، یقیناً نمیتواند به همهى آنها دست پیدا کند. این یک محاسبهى الهى و فوق بشرى لازم دارد. با یک چنین محاسبهاى، نبىّ مکرم اسلام امیرالمؤمنین را متناسب با این موقعیت و این مقام دانسته است.
خوب، اسلام تا ابدالدهر حکومت خواهد داشت؛ انواع و اقسام آدمهائى که صلاحیتهائى در سطوح مختلف دارند، به حکومت خواهند رسید. این، قابل پیشبینى بوده از اولِ اسلام. آن کسى که سرچشمه را باید به او سپرد تا طول تاریخ اسلام از این سرچشمه سیراب شود، او باید کسى باشد در تراز امیرالمؤمنین علىبنابىطالب (علیهالسّلام)؛ او نمیتواند یک انسانى معمولى باشد. سرچشمه در اختیار اوست؛ لذاست همهى ائمهى ما (علیهمالسّلام) که خودشان هم صاحب همین منصب بودند - اگر چه فرصت حکومت به آنها داده نشد - همه به امیرالمؤمنین با چشم عظمت نگاه میکردند. ائمه (علیهمالسّلام) همه، علىبنابىطالب را مثل یک خورشیدى در آسمان امامت میدیدند که بقیهى ائمه مثل ستارگان آن آسمانند. امیرالمؤمنین افضل از آنها بود، کما اینکه دربارهى امام حسن و امام حسین (علیهماالسّلام) با آن مقاماتى که آن دو بزرگوار دارند، پیغمبر میفرماید: «و ابوهما افضل منهما»؛ پدرشان از امام حسن و امام حسین بالاتر است، بافضیلتتر است. این است مقام امیرالمؤمنین.
بنابراین همهى صفات کمالى که ما براى برگزیدگان خدا قائلیم، این در امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) باید وجود میداشت تا پیغمبر به امر پروردگار او را منصوب کند به این مقام. این هم بُعد دوم است که نگاه به فضیلت امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام) است.
یک بُعد دیگر هم که امروز براى ما این بُعد خیلى اهمیت دارد و در غدیر وجود دارد، این است که همهى ما بدانیم حکومت اسلامى و جامعهى اسلامى باید شخصیت امیرالمؤمنین و جامعهاى را که امیرالمؤمنین میخواست درست کند، الگو قرار بدهد. الگوى ما این است؛ به آن سمت باید حرکت کنیم. معنایش این نیست که در طول تاریخ از بزرگان و علما و شخصیتهاى برجسته، ممکن است کسانى پیدا بشوند که مثل امیرالمؤمنین یا یک درجه پایینتر از امیرالمؤمنین باشند؛ نه، این نیست؛ بزرگان ما، علماى ما، برجستگان ما، شخصیتهاى ما از قنبرِ خادم امیرالمؤمنین هم پایینترند، خاک پاى امیرالمؤمنین هم نمیشوند. اینجور نیست که ما بخواهیم کسى را، یا بتوانیم کسى را با آن شخصیت والا مقایسه کنیم؛ این نیست، لکن این هست که ما بایستى کار را با توجه به آن سرمشق انجام بدهیم.
وقتى که سرمشق را مینویسند، الگو را میدهند به دست متعلم که تمرین بکند؛ معنایش این نیست که حتماً این متعلم خواهد توانست مثل آن خط یا مثل آن نقاشى یا مثل آن الگو را از آب دربیاورد آخر کار؛ نه، میگوید به این سمت باید حرکت کنى؛ هدفت باید این باشد؛ همتت باید این باشد. امروز جامعهى اسلامى ما باید همتش همان چیزى باشد که آن روز امیرالمؤمنین در صدد انجام دادن او بود و در آن فرصتى که به دست آورد براى حاکمیت، آنها را انجام داد. شما نگاه کنید ببینید شاخصههاى امیرالمؤمنین و نظامى که او درصدد تشکیل آن نظام بود، چیست. ما باید آن شاخصها را در نظر بگیریم، به سمت آنها حرکت بکنیم.
شاخصهى عدالت، شاخصهى اخلاق، توحید، کار را براى خدا انجام دادن، در نگاه به آحاد جامعه، نگاه مهربان و عطوفتبار به همه - همهى افراد جامعه - داشتن. امیرالمؤمنین به عامل خود میفرماید که: مردم یا برادر دینى تو هستند یا همجنس تو در بشریتند. ببینید این نگاه چقدر وسیع است. آحاد بشر؛ نگاه عطوفتبار انسان - انسانى که امیرالمؤمنین میخواهد بسازد - نسبت به همهى آحاد بشر این است؛ نگاه عطوفتبار.
بعد، نگاه جدى و قاطع نسبت به گناه و تخلف و خیانت. امیرالمؤمنین از نزدیکترین نزدیکان خود هم تخلف را، خیانت را، انحراف از راه خدا را تحمل نمیکرد. آن عطوفت به جاى خود، آن نگاه قاطع و ضابطهمند به جاى خود. این نگاه امیرالمؤمنین است. اینها الگوست. ممکن است ما در حرکت به سمت این هدف و این الگو بتوانیم از ده درجه، دو درجه، سه درجه جلو برویم و بیشتر نتوانیم؛ اما باید در این جهت حرکت کنیم؛ شاخص ما باید این باشد. این، معناى غدیر است. اینىکه ما غدیر را زنده نگه میداریم، فقط به خاطر جنبهى اعتقادى آن نیست؛ یا جنبهى مناقبى آن نسبت به وجود مقدس امیرالمؤمنین. این جنبه هم جنبهى بسیار مهمى است. فراموش نباید بکنیم که جامعهى ما یک جامعهى علوى است. آرزوى ما این است که در تراز جامعهاى که امیرالمؤمنین میخواست بسازد، قرار بگیریم. پس بایستى این معیارها را رعایت کنیم.
یک بُعد دیگر این است که توجه داشته باشیم امیرالمؤمنین با این موقعیت، با این وضوحِ معناى امامت آن بزرگوار که منصوب پیغمبر و منصوب الهى است، آن وقتى که ملاحظه کرد و دید که جامعهى اسلامى آسیبپذیر است و اگر او بخواهد دنبالهى این حق را بگیرد و مطالبه کند، ممکن است اسلام به خطر بیفتد، کنار نشست. این هم یک مسئلهى مهمى است. نه فقط کنار نشست - یعنى ادعا را مطرح نکرد که اختلاف و شق عصاى مسلمین نشود - بلکه همکارى کرد با کسانى که به نظر امیرالمؤمنین صاحبان منصب حق نبودند - که بر جامعهى اسلامى حکومت میکردند - چون دید که امروز اسلام به این احتیاج دارد؛ فداکارى. این هم یک درس دیگر است براى ما. این هم درس غدیر است، درس علوى است.
ما امروز منطقمان در دنیاى اسلام قوىترین منطق است. در این هیچ شک و شبههاى نباید داشت. منطق شیعه، منطق امامت و ولایت در همهى دورانهاى تاریخ همینجور بوده، امروز هم همینجور است. قوىترین منطقهاست؛ اما درعینحال ما با اینکه کمال اعتماد را به منطق خود، به روش خود، به منش خود داریم - امروز هم پرچم اسلام دست ملت ایران است - درعینحال همهى برادران دنیاى اسلام را از هر مذهبى که هستند، به اتحاد و برادرى دعوت میکنیم، نمیخواهیم اختلاف ایجاد شود. اثبات خود را با نفى دیگران نمیخواهیم بکنیم. این، بسیار نکتهى مهمى است. این همان انسجام اسلامى است که ما اول امسال عرض کردیم. درست همان نقطهاى است که دشمنان میخواهند از این نقطه وارد شوند و دنیاى اسلام را از آنچه که هست، باز هم ضعیفتر کنند. سالهاى متمادى اینها از ضعف دنیاى اسلام، ضعف حکومتهاى اسلامى استفاده کردند و هر کار دلشان خواست در دنیاى اسلام، در منطقهى اسلامى انجام دادند. حالا که ملتهاى اسلام بیدار شدند و در بخشى از امت اسلامى یعنى این بخش ایران اسلامى یک چنین شکوه و عظمتى به وجود آمده است از اقتدار و حضور مردمى، و ملتهاى دیگر هم روزبهروز بیدارتر میشوند، امروز استکبار - یعنى همان دشمنان همیشگى - باز این ویروس اختلاف را میخواهند با کمال خیانت و رذالت در پیکر بخشهاى اسلامى تزریق کنند؛ اختلافات را تشدید کنند. با این باید مواجه شد. این هم درس غدیر است، این هم درس امیرالمؤمنین است.
کسانى در همان وقت آمدند پیش امیرالمؤمنین که یا على حق با توست؛ ما مىآئیم چنین میکنیم، چنان میکنیم، از تو حمایت میکنیم، زیر بار اینها نرو. امیرالمؤمنین ردشان کرد. خود او اگر میخواست از حق خود دفاع کند و قیام کند، احتیاج به کسى نداشت؛ اما دید جامعهى اسلامى تاب تحمل این اختلاف و درگیرى را ندارد؛ لذا کنار کشید. این درس است براى ما.
امروز اختلافات را نباید زنده کرد؛ نباید برجسته کرد. نباید فرق اسلامى مقدسات یکدیگر را - که نقطهى حساسیتزاى هر فرقهاى همان بخش مقدساتش است - مورد اهانت قرار بدهند. روى نقاط حساس یکدیگر انگشت گذاشتن و فشار آوردن، معلوم است تحریککننده است؛ این به اختلاف دنیاى اسلام منتهى میشود؛ این اختلاف نباید باشد. حرف ما این است.
امسال در حج هم به حجاج محترم همین پیام را دادیم؛ گفتیم دلسوزان دنیاى اسلام همهى حرفشان این است که روى نقاط حساسیت فرقهها نباید انگشت بگذارند و حساسیت ایجاد کنند؛ دشمنى ایجاد کنند. امروز یک دشمن بزرگى وجود دارد که نه سنى است، نه شیعه، نه به هیچ یک از فرق اسلامى اندک گرایشى دارد؛ اما به سنى نزدیک میشود یک جور تلقین میکند، به شیعه نزدیک میشود یک جور تلقین میکند؛ براى اینکه بین اینها اختلاف و دعوا و جنگ به راه بیندازد. باید مواظب آن دشمن بود.
خدا را شکر میکنیم ملت ایران در طول این بیست و هفت، هشت سالى که خداى متعال این توفیق را داد و اینها توانستند پرچم اسلام را در این سرزمین بلند کنند، جورى عمل کردند که در هر یک از تدابیر استکبار، آنها مقابل ملت ایران شکست خوردند. اگر نوع تحرکات و انگیزشها و حرکتهاى استکبار را در مقابل جمهورى اسلامى در این بیست و هفت، هشت سال فهرست کنیم، در همهاش بدون استثناء آنکه شکست خورده، آن جبههى پرمدعا و متکبر و مستکبر بوده است. ما ادعائى هم نداشتیم، اما ما مردم مسلمان به برکت ایمانمان، به برکت توکلمان، به برکت حضورمان در صحنه، به برکت اینکه میخواستیم مسئولیت خود را انجام دهیم، ما ملت ایران بر همهى این دستگاه پرهیاهوى استکبار در همهى این قضایا فائق آمدیم. اینها به انواع و اقسام خواستند اختلاف ایجاد کنند، نتوانستند. و باید هوشیار باشیم.
راه ادامهى این موفقیتها، عزیزان من! این است که ما دشمن را فراموش نکنیم. دشمن را فراموش نباید کرد. در همهى قضایا باید توجه داشت که دشمنى وجود دارد که از غفلت ما ممکن است استفاده کند، ضربه وارد کند. این، روشى است که قرآن به ما یاد میدهد. شما ببینید سرتاسر قرآن چقدر اسم شیطان تکرار شده. خوب، یک بار میگفتند یک شیطانى هست، تمام شد دیگر؛ این براى همین است که انسان در عرصهى زندگى - که عرصهى چالشها و مبارزه است؛ زندگى سرتاپا چالش و مبارزه است - فراموش نکند که دشمن دارد و دشمن ممکن است ضربه بزند. راهش این است: دشمن را فراموش نکنیم؛ خداى متعال را هم که پشتیبان ماست، از یاد نبریم؛ احساس مسئولیت حضور در صحنه را هم از یاد نبریم. این، آن عامل بسیار مؤثر و مهم است.
حالا اندکى بعد، انتخابات را ملت ایران در پیش دارد. من دربارهى انتخابات انشاءاللَّه توصیههائى دارم و عرض خواهم کرد به ملت ایران. این یکى از آن عرصههاى مهم است. این جا بایستى ملت ایران هوشیارى بهخرج بدهند، بدانند که این یکى از همان امتحانها، یکى از همان عرصههاى کارآمدى، یکى از همان پیچهائى است که از غفلت ما در آنجا ممکن است دشمن استفاده کند و ضربه به ما بزند. البته خداى متعال پشتیبان شما ملت عزیز و شجاع و فداکار و باوفا بوده است، بعد از این هم امیدواریم که خداوند متعال انشاءاللَّه در همهى مراحل، ملت عزیز ایران را پشتیبانى کند.
خداوند انشاءاللَّه این عید را بر همهى ملت ایران مبارک قرار بدهد و عیدى ملت ایران را یک قدم نزدیک شدن به آرمانهاى بلند اسلامى قرار بدهد.
پیام رسان